محل تبلیغات شما

همیشه میگم این آخرین باریه که به یک نفر اعتماد می کنم و دوباره با چشم بسته اعتماد می کنم و نتیجه اش هزینه های زمان و کم گذاشتن از فرزندان و ناامیدی و ملامت کردن خودم هست

دفعه اول مجبور بودم به شوهرم اعتماد کنم هرچند حسم می گفت این اعتماد اشتباهه ولی چاره ای نداشتم و نتیجه اش یخ و ظلمات و

دفعه دوم هم از سر ناچاری اعتماد کردم و ایندفعه هم عقلم هم حسم می گفت اشتباهه و ولی از سر بدبختی خواستم لطف کنم به مادرمرده ها و با سر رفتم ته پرتگاه و یک سالی در کما بودم

دفعه سوم یک حس امیدوارانه همراه با ترس باعث شد اعتماد کنم ایندفعه هم عقلم میگفت درسته هم حسم اما ایندفعه جز خستگی روحی خداروشکر لطمه ای ندیدم اما

نتیجه اینکه در هر حالتی که فکرش را بکنید اعتماد کردن به دیگران کار غلط و اشتباهی است چون دیگران به اندازه خودت عقل و هوش و احساس مسئولیت به خودت ندارند رو هوا یک چیزی می پرونند حالا اگه اعتماد کردی و اونو گرفتی اونا کاری ندارند بمیری ؟زنده بمونی ؟بچه هات چی میشند؟زندگیت چی میشند؟کارت چی میشه؟روح و روانت؟چون او راجع به خودش با احتیاط تصمیم می گیرد ولی راجع به تو ؟؟؟!!!رو هوا

بگذریم از افسردگی وقته بمیرم لعنت به من که

 

خدایا قطع کن دست چهارپایان را

گیاهان زیبا و خاک ضعیف

چشم بسته(از تجربه ها)

کنم ,هم ,یک ,ولی ,ایندفعه ,سر ,اعتماد کنم ,هم حسم ,کنم و ,چشم بسته ,راجع به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها